علیرضا بیرانوند | حواشی علیرضا بیرانوند
علیرضا بیرانوند بازیکن سابق پرسپولیس است. علیرضا بیرانوند دروازه بان تیم ملی ایران بوده است. علیرضا بیرانوند دارای 2 فرزند می باشد. همسر علیرضا بیرانوند اکرم بیرانوند است که حواشی زیادی را در فضای مجازی دارد. در ادامه بیشتر با زندگینامه علیرضا بیرانوند آشنا می شوید.
به گزارش کاپیتان نیوز، به نقل از ورزش سه، علیرضا بیرانوند پس از شکست تراکتور مقابل ذوبآهن در هفته چهارم لیگ برتر در جمع خبرنگاران حاضر شد و در خصوص این مسابقه گفت: اول یک عذرخواهی از هواداران عزیز تراکتور میکنم. واقعا شرمندهشان شدیم. نیمه اول بازی خیلی خوبی نبود. ذوبآهن هم آمده بود که گل نخورد و روی ضدحملات به ما ضربه بزند که متاسفانه همین اتفاق افتاد. به هر حال همه تیمها دنبال این هستند که اول از تراکتور گل نخورند و بعد دنبال ضدحمله هستند. با توجه به اینکه بچهها هم دوست دارند هر چه زودتر گل بزنند، گاهی دیسیپلین عقب را از میدهیم. متاسفانه بدموقع گل خوردیم و به تیم ذوبآهن تبریک میگویم.
او با تمجید از هواداران تراکتور ادامه داد: دستبوس تک تک این هواداران عزیز هستم که امروز ما را تنها نگذاشتند. مرسی از آنهایی که ماندند و ما را تشویق کردند. به نظر آنهایی که ماندند و تشویق کردند، نشان دادند که چقدر به این تیم امیدوار هستند.
بیرانوند با انتقاد از افرادی که تراکتور را مدعی قهرمانی میدانند، گفت: من خیلی خوشحالم که این باخت امروز برای بچهها اتفاق افتاد. افرادی دنبال این بودند که برای تراکتور حاشیه ایجاد کنند و مدام مدعی مدعی میکردند. به نظرم بهترین زمان بود، چون ما بعد از این بازی ۳-۴ بازی خیلی مهم بیرون از تبریز داریم و این باخت میتواند به ما کمک کند و ما را برگرداند. هواداران تراکتور باید در روزهای سخت از بچهها حمایت کنند تا انشالله بتوانیم در بازی بعدی که در جام باشگاهها است، عملکرد خوبی داشته باشیم و بتوانیم ببریم و این بازی را جبران کنیم.
گلر ملیپوش تراکتور در خصوص اینکه بلافاصله پس از بازگشت از اردوی تیم ملی وارد مسابقات لیگ برتر شده است، عنوان کرد: من و شجاع و مهدی یک روز قبل از بازی اضافه شدیم اما دنبال بهانه نیستیم و خوب ریکاوری کردیم. بچههایی که از تیم ملی آمدند همه سعی و تلاششان را کردند و تمرکزشان گذاشتند اما متاسفانه گاهی توپها گل نمیشود. به هر حال ۱۰-۱۲ روز وقفه بود و شرایط را برای بچهها سخت کرد اما ذوبآهن هم در چنین شرایطی بود.
او ادامه داد: باز هم به ذوبآهن تبریک میگویم. مرسی از همه هواداران که ماندند و بچهها را تشویق کردند. باید هر چه زودتر این بازی را فراموش کنیم، چون از این باختها زیاد بوده است. باید به خودمان بیاییم و امروز این باخت را فراموش کنیم و از فردا بتوانیم با یک ریکاوری خوب برای جام باشگاهها آماده شویم.
بیرانوند در خصوص شعار "عیبی یوخ" هواداران گفت: از اول هم گفتم دست تک تکشان را میبوسم. واقعا امسال از آن سالهاست که هواداران نشان میدهند دنبال چه چیزی هستند. من واقعا به آنها تبریک میگویم که خیلی حرفهای با بازیکنان برخورد میکنند و ما هم چنین انتظاری از آنها داریم. دمشان گرم که عیبی یوخ معروف را به بچهها گفتند و تشویق کردند. این نشان میدهد ما هواداران را داریم و با این هواداران میتوانیم اتفاقات بزرگی رقم بزنیم.
او در پایان در پاسخ به سوالی درباره رای پرونده شکایت باشگاه پرسپولیس از او گفت: خواهش میکنم درباره این موضوع صحبت نکنیم. مرسی، دوستتان دارم.
منبع: ورزش سه
زندگی نامه علیرضا بیرانوند
- من در خانواده ای به دنیا آمدم که از نظر مالی خیلی ضعیف بود. من از همان ابتدای کودکی علاقه بسیار زیادی به ورزش به خصوص فوتبال داشتم و همه کار کردم تا به این علاقه و آرزویم برسم. سال اولی که به تهران آمدم حتی پول کرایه ام را نداشتم، چه برسد به اینکه بروم فوتبال بازی کنم! من از اقوام و فامیل پول کرایه ام را قرض کردم تا بتوانم به تهران بیایم. واقعا خانواده من در شرایطی نبودند که بتوانند پول مرا هم بدهند. خلاصه به تهران آمدم و شروع کردم به کار کردن.
در کودکی خیلی شیطان بودی؟
- نه، اصلا. من آزارم به یک مورچه هم نرسید. واقعا فکر نمی کنم تا الان کسی از اقوام و همسایه ها از من ناراضی بوده باشد. مثلا بیاید بگوید علیرضا شیشه خانه ما را شکسته یا علیرضا ما را اذیت کرده... اصلا! برعکس، دیگران خیلی سر مرا با سنگ شکسته اند، شیشه های خانه مان را شکسته اند و من عکس العملی نشان ندادم ولی خب من آدم رکی هستم و همیشه حرفم را می زنم.
- من سال 86 به تهران آمدم؛ یعنی وقتی که 15 سالم بود. من هست و نیست های فوتبال در تهران را نمی دانستم. نمی دانستم زیرگروه هایی هست، آسیاویژنی وجود دارد، من فقط سوار اتوبوس شدم تا برای فوتبال از خرم آباد به تهران بیایم. در اتوبوس یک آقایی را دیدم به اسم حسین فیض که مربی وحدت تهران بود. ما با هم صحبت کردیم. به من گفت یک تیم دارم، صد و پنجاه هزار تومان پول بده من تو را به تیم ببرم و ثبت نام کنم؛ در صورتی که من حتی کرایه به تهران آمدنم را هم از دیگران گرفته بودم! گفتم من آمده ام پیشرفت کنم و پولی هم برای خودم دربیاورم.
در این مدت با خانواده ات در ارتباط بودی؟
- نه. آن اوایل که به تهران آمدم پدر و مادرم اصلا از من خبری نداشتند. من تمام مواقعی که داشتم کار می کردم خانواده ام فکر می کردند هنوز خانه عمه ام هستم. آنها نمی دانستند دارم کار می کنم. دارم رفتگری می کنم. یک بار وقتی در کارواش کار می کردم یکی از اقوام من را دید و رفت به پدرم گفت شما واقعا فکر می کنید پسرتان دارد فوتبال بازی می کند؟ پسر شما دارد در تهران کار می کند. بعد پدرم خیلی ناراحت به من زنگ زد و پرسید چرا؟ گفتم:مجبورم! چون جای خواب ندارم. باز هم گفت برو خانه عمه. گفتم نمی شود. خودم اذیت می شوم. پدرم واقعا خبر نداشت. اگر خبر داشت شاید اصلا نمی گذاشت من فوتبال بازی کنم و به هر طریقی بود به تهران می آمد تا مرا ببرد. تا اینکه شکر خدا باشگاه نفت کم کم به من یک نمازخانه داد تا آنجا بخوابم. بعد می رفتم در رختکن می خوابیم و بعد از آن هم یک سوییت در اختیار من گذاشتند که در آن 8 نفر بودیم.
چرا دروازه بانی را انتخاب کردی؟- راستش من اول که فوتبال بازی می کردم، فوروارد بودم. یک بار به درخواست بچه های مدرسه فوتبال ایستادم درون دروازه. سه تا اتوپ را گرفتم و بچه ها خیلی تشویقم کردند. گفتن وقتی استعدادش را داری توی دروازه بایست. این را گفتند چون خروج هایم خوب بود و نترس بودم. با این ترتیب من ایستادم توی دروازه. آقای جواد محمودی در این راه خیلی مرا کمک کردند.
برسیم به اولین قراردادت با نفت
- اولین قراردادم با نوجوانان نفت بود. 900 هزار تومان به من پول دادند که آن را به خانواده ام دادم. وقتی از نوجوانان به امید رفتم قراردادم شد 2 میلیون و 500 هزار تومان. پنج سال پیش که نفت به لیگ برتر آمد، قرارداد من 85 میلیون تومان شد. چون آن اوایل روی نیمکت بودم و بازی به من نمی رسید. سال به سال 20 درصد به قراردادم اضافه می شد. زمان سرمربیان بعدی هم قراردادم بیشتر شد. مثلا زمان آقا یحیی 300 تومان می گرفتم.
یعنی اولین قرارداد رسمی ات با تیم نفت سال 89 بود؟
- بله. فصل 89-88 بود که 85 میلیون تومان قرارداد داشتم.
با این گذشته ای که گفتی، چطور با این همه سختی پای علاقه ات به فوتبال ماندی؟
- من تمام این سختی ها را برای فوتبالم کشیدم. از روز اول می دانستم نیت و شغل اصلی من فوتبال است پس مجبور بودم برای هدفم این کارها را انجام دهم. هر جا می رفتم می گفتم فقط یک جای خواب به من بدهید، برایتان کار می کنم. به رستوران رفتم گفتم به شما در شستن ظرف ها کمک می کنم. آنها به من یک اتاق برای خوابیدن دادند و هر روز ساعت 6 صبح مرا بیدار می کردند و تا ساعت 12 ظرف می شستم. می رفتم سر تمرین، دوباره برمی گشتم و باید کمک می کرم. بعضی وقت ها خیلی اذیت می شدم و روزی هزار تومان هم بیشتر به من نمی دادند! تمام این دردسرها به خاطر هدف اصلی بود./ پیشنهاد ویژه